در کنار آن تختهسنگ، تابلویی نصب شده بود با این عنوان:
«سنگ نگارههای کوه اِرنان یزد».
این سطر اولِ سفری ماجراجویانه بود برای پیداکردن ارنان و دیدن سنگنگارههایش؛ روستایی در مسیر یزد به شیراز و در نزدیکی شهرستان مهریز.
با اینکه کوه ارنان با شمارۀ ثبت 8 در فهرست آثار طبیعی ملی به ثبت رسیده، ولی پیداکردنش چندان ساده نبود؛ بین راه بارها از ساکنان محلی نشانی پرسیدیم تا بالاخره موفق شدیم پُرسانپُرسان خودمان را برسانیم به دهستان ارنان. اما تا اینجا فقط نصف راه را آمده بودیم. هر چه چشم چرخاندیم، هیچ نشانی از تابلویی که ما را به سمت سنگنگارهها راهنمایی کند، نبود. عاقبت در جادۀ خاکی به راه افتادیم و در میانۀ راه با فریاد از موتورسواری که با سرعت از کنارمان میگذشت، پرسیدیم: سنگنگارههای کوه ارنان...؟ و او با اشارۀ دست بهمان فهماند که پشتسرش راه بیفتیم.
بعد از گذشت چند دقیقه کوه ارنان در وسط دشتی گسترده، آغوشش را به رویمان باز کرد.
کوه مخروطیشکل ارنان با ارتفاعی بیش از 800 متر، یکه و تنها سر به آسمان ساییده است. بعد از رسیدن به پای این کوه، اولین صحنهای که به چشممان خورد، نه سنگنگارهها، که تعدادی موتورسیکلت بود که با سرعت از دامنههای کوه بالا میرفتند. تازه فهمیدیم موتورسیکلتی که با سرعت از کنارمان رد شده بود، مقصدش کجا بوده؛ ظاهراً دامنههای کوه ارنان برای اهالی این منطقه، حکم پیست موتورسواری را دارد.
باز هم خدا را شکر! چون معلوم نبود بدون راهنمایی این موتورسوارها که بیخیال به ماجراجویی در دامنهها مشغول بودند، چهطور باید سنگنگارههای کوه ارنان را پیدا میکردیم!
از یکی از موتورسوارها که در حال پایینآمدن از کوه بود، جای دقیق سنگنگارههای نقشبسته بر تختهسنگها را پرسیدیم. با دست اشاره کرد به تختهسنگ بزرگی که 100متر بالاتر از ما قرار داشت و ادامه داد: «یکیدیگه هم اونطرفتر هست، اگه بتونی پیداش کنی». نفسنفسزنان خود را به تختهسنگی که نشان کرده بودیم، رساندیم و نقش و نگارهایی شبیه به تختهسنگ داخل موزه را روی صخرۀ عظیم دیدیم؛ تصاویری از انسانها و ابزارهای شکار مثل تیر، کمان و نیزه و نیز حیواناتی مثل سگ، بز، گوزن، اسب، گاو و بعضی موجودات غریب دیگر.
سنگ نگارهها یا هنرهای نقشبسته بر تختهسنگها در بین هنرهای شناختهشدۀ جهانی از بیشترین قدمت برخوردارند و احساس، عاطفه و تفکر انسانها در آنها به بهترین شکل منعکس شده است. هدف از حککردن نقش بر سنگ دردورهها و اقلیمهای مختلف، متفاوت بوده: ثبت یک رخداد، آرزو، صحنههایی از آیینها و اعتقادات ، رزم و شکار و... این نقوش برای متخصصان حوزههای مختلف بهخصوص جامعهشناسان، باستانشناسان، نمادشناسان، زبانشناسان و علاقهمندان به اسطوره و تاریخ، معنا و جذابیت بسیاری دارند.
یکی از ویژگیهای جالب سنگنگارههای ارنان، وجود نوعی روایت و داستان در دل نقوش ا ست: انسانی مجهز به تیر و کمان که سوار بر مرکب به دنبال شکار میگردد، مردی که نیزهاش را در تن شکار فرو میکند، سگی که کنار صاحبش حضور دارد و او را همراهی میکند و...
تجربۀ جذابی است نشستن کنار سنگی که صبورانه، داستان زندگی انسانهایی مثل خودت را از قرنها پیشتر برایت روایت میکند؛ سنگی که در گذر زمان سرسختانه میکوشد همچنان خاطرههایش را حفظ کند.
سنگنگارههای ارنان که جزو قدیمیترین و ابتداییترین آثار هنری بهشمار میروند، بهاحتمال زیاد به دست چوپانها و شکارچی ها بر سنگها نقش بستهاند و صحنههایی از شکار، قدرت و تخیل انسان را در طبیعت بکر قرنهای دور به نمایش میگذارند.
نقش و نگارهای تختهسنگ واقع در پای کوه ارنان با ابزاری فلزی کنده شده بود و نشان از علاقۀ انسان به ثبت وقایع و بهجاگذاشتن نشانی از خود برای آیندگان داشت؛ آیندگانی که ما بودیم و بیهیچ شیشه و حفاظی آنها را از نزدیک تماشا میکردیم.
سنگنگارههای ارنان که جزو قدیمیترین و ابتداییترین آثار هنری بهشمار میروند، بهاحتمال زیاد به دست چوپانها و شکارچیها بر سنگها نقش بستهاند و صحنههایی از شکار، قدرت و تخیل انسان را در طبیعت بکر قرنهای دور به نمایش میگذارند.
نقش و نگارهای تختهسنگ واقع در پای کوه ارنان با ابزاری فلزی کنده شده بود و نشان از علاقۀ انسان به ثبت وقایع و بهجاگذاشتن نشانی از خود برای آیندگان داشت؛ آیندگانی که ما بودیم و بیهیچ شیشه و حفاظی آنها را از نزدیک تماشا میکردیم.
با دقت در تختهسنگ نقشدار، متوجه چیزهای زیادی شدیم: اینکه عوامل طبیعی مثل باد، باران، برف و... آن را فرسوده کرده و نوسانات جوی به آن آسیب زده است. اما کار به همینجا و کمرنگشدن نگارهها ختم نمیشد. مخدوششدن نقشها اتفاق بد دیگری بود که خبر از ویرانگری عوامل انسانی میداد؛ بازدیدکنندههایی که بدون توجه به ارزش تاریخی این سنگنگارهها نام خود را با ذکر تاریخ (!) در کنار نقشهای کهن کنده بودند؛ نقشهایی با قدمتی از 1500 سال پیش از میلاد تا 713 هجری قمری.
اولش از اینکه توانسته بودیم اینطور بیواسطه از این سنگنگارهها دیدن کنیم، خوشحال شدیم، اما بعد با خود آرزو کردیم کاش نه ما و نه هیچکس دیگر نتواند چنین بیفاصله با گنج کوه مهربان ارنان آشنا شود.
گودالهای عمیق در زیر تختهسنگ عظیم پای کوه ارنان، نشان میدهد که بعضی بهطمع یافتن گنج یا بهسرقت بردن سنگنگارهها دست به تخریب و انهدام این اثر تاریخی زدهاند.
همۀ این اتفاقهای ناخوشایند در شرایطی میافتد که هیچکس به فکر حفظ و نگهداری از این آثار بدیع بازمانده از دوران باستان نیست و این جلوۀ جذاب که میتواندچشم توریستهای داخلی و مهمانان خارجی را به خود خیره کند، در فراموشی خاک میخورد و غرش گوشخراش موتورسیکلتها تحلیل میرود.